کد مطلب:316809
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:169
جواب بی احترامی به زوار
صاحب كتاب حیاة العباس علیه السلام حاج شیخ محمد جعفر شاملی در صفحه ی 100 می نویسد كه:
مادر و دختری زائر از كربلا به قصد نجف سوار ماشین سواری می شوند. راننده نگاهی به دختر كرده و بدون آنكه مسافر دیگری سوار نماید حركت می كند.
مادر به دختر می گوید: گمان كنم او خیال سوئی درباره ی ما دارد راننده به كاروانسرای شور كه می رسد، از راه شاهی خارج شده و به داخل صحرا می رود.
مادر به دختر می گوید: دیدی گفتم كه خیال سوء دارد و ما را به بیراهه می برد؟!
راننده سر را بیرون می كند، می بیند بیابان از خط خیلی دور است، پیاده می شود و می گوید: اگر سر و صدا كنید، كشتن هم در كار است و اگر صدا ندهید...
مادر بیچاره به دختر جوان می گوید: تو در ماشین باش و خود بیرون آمده سر را بلند می كند و بیچاره وار و مضطر می گوید: ای اباالفضل علیه السلام، تو ما را می بینی ما تو را نمی بینیم.
فوراً یك نفر پیدا شده و اشاره ای به آن راننده می كند، راننده بلند می شود و به زمین می خورد و شكمش پاره می شود، سپس به پیرزن می گوید: اصعدی (سوار شو) پیرزن سوار می شود و او خود به جای
[ صفحه 158]
راننده، ماشین را به نجف می آورد.
بعداً در حرم، زنها از ماشین بی راننده و قضایا صحبت می كنند دختر می گوید: شاید همان ماشین ما است.
اجمالاً كلفت كلیددار كه در حرم بوده، قضایا را برای كلیددار نقل می كند و كلیددار هم به عرض مقامات دولتی می رساند.
بعداً، چند تن از مقامات دولتی همراه مادر و دختر و كلیددار به آنجا می روند و جنازه ی راننده را متعفن و از هم پاشیده می بینند.
خواهی دل اگر بهره ز احسان اباالفضل
از صدق بزن دست به دامان اباالفضل
گر طالب آنی كه ببویی گل توحید
آن گل به كف آور ز گلستان اباالفضل
جانا اگرت خلد برین است تمنا
رو پا به ادب نه به شبستان اباالفضل
ور در طلب آب حیاتی برو ای دل
می جوی ز سرچشمه ی ایمان اباالفضل
گر چشم خرد بازكنی در حرم او
بینی ملك آنجا شده، دربان اباالفضل
ریزان ز سما جای سپندش شده اختر
ناهید بود مجمر گردان اباالفضل
به به چه جلالی چه كمالی چه جمالی
خرم شده گیتی ز فر و شأن اباالفضل
دیگر چه كنی وصف ز یاقوت كه یاقوت
باشد خجل از لعل سخن دان اباالفضل
شعر از هاتفی سمنانی
[ صفحه 159]